یه گزارش از نمایشگاه کتاب و مطبوعات

هو الغفور
1.
لجباز ، زبون نفهم ، بی خیال، شاید دروغ گو ، ضعیف در برابر خواسته های نفس ، فراموش کار ، خود خواه، از خود راضی
و بازم لجباز و لجباز و لجباز...
عجب کلکسیونی!!!
چنین شخصی _نمی شه لفظ آدم رو در موردش استفاده کرد_ اصلا قابل تحمله؟؟!
مطمئنا ، نیست .
.
نمایشگاه رو هم بعد از کلی قرار گذاشتن و اومدن ، نیومدن ، یه بار رفتیم .
خستگی باعث شده بود فقط ایرادهاش رو ببینیم ، مثل نداشتن آب خوردن! بطری آبی هم که برده بودم مدت کمی دوام آورد .
پیدا کردن یه کتاب که فقط یه غرفه در کل نمایشگاه میاره ، چیزی کمتر از فتح دماوند !!! نیست . وقتی که آدرسه همون یه غرفه رو هم دقیق ندونی !
.
طبق معمول فقط غرفه هایی که کتاب های طالع بینی و فال و روانشناسی های بی مزه داشتند، کتاب می فروختند.
بقیه فقط بازدید کننده و گاهی هم یه نفر پیدا می شد یه کتاب ازشون می خرید !
.
امسال قرار بود یکسری کتاب ها، تجدید چاپ نشه !  پس این انتشاراتی های بیچاره!!! چیکار کنند؟؟!
خب کتاب های جبران خلیل جبران چاپ می کنند !

در طرح ها و رنگ های مختلف ، مطابق با انواع دکوراسیون های اتاق !!! و کتاب خانه !
یه غرفه هم ابتکار به خرج داده بود مترجم کتاب های جبران رو هم آورده بود . که از قضا نویسنده هم بود !!
جناب نویسنده لطف می کردند ، هرکس یکی از کتاب هاشونو می خرید ، کتاب رو برای خریدار امضا می فرمودند!!
.
دوتا سالن متفاوت هم بود . یکی سالن کتاب های تست و کنکور ، اینا فروش خوبی داشتند . ! خدا بده برکت به موسسه ها و کتاب ها شون!!
یکی هم سالن  کتاب های خارجی ! خلوت ، خنک ، آروم !! مخصوصا قسمت کتاب های عربی .
.
نمایشگاه مطبوعات هم ، خلوت نبود . ولی فقط بازدید کننده داشت !                                                     
مثل گالری نقاشی ! که فقط باید در سکوت نگاه کرد!
غرفه های روزنامه های سراسری ، انگار مسابقه تزئین دکور گذاشته بودند .
دکور باید شیک و جدید و جلب توجه کننده باشه ، تا بازدید کننده حواسش بره به همون تزئینات و سوال بی جا !! نپرسه !
جلوی غرفه روزنامه شرق شلوغ بود . ولی نفهمیدیدم چرا ، ( چون همه آقایون بودند و نمی شد رفت جلو) قرار بود سردبیرشون بیاد .
کیهان هم دو نبش شده بود !! یه گوشه مهدی محمدی شدیدا درگیر بحث هسته ای بود با یکی دونفر ، اون طرف تر ، یکی از افراد کیهان ورزشی با حرارت بحث ورزشی می کرد با چند نفر
حیف ، مدیر مسئولشون نبود!!
.
چلچراغ امسال رو زمین دکور زده بود .برعکس پارسال که از سطح زمین بالاتر بودند و دائم داخل غرفه تلو تلو می خوردند !!! بغل دستشون ، تبلیغ فریدون فروغی بود ! و یار دبستانی من ...
و البته غرفه نشریه ما دختران! با حدود 100 تا عکس از یک دختر خانم محترم !! به دیوارهای غرفه . والبته فروش گونی !! گونی ساده نه هاااا . روش نقاشی کشیده بودند!
ما که بی ذوق بودیم ، گونی نخریدیم!! .
.
بقیه رو دیگه توضیح نمی دم ، که طولانی میشه ( عجب لطفی دارم می کنم !!؟)
.
2.
...

پ.ن

چو بید بر سر ایمان خویش می لرزم !