.::لحظه های کال::.

..:::قل اِنّما الغیبُ لِله،فانتظِروا اِنی معکم مِن المنتظِرین:::..

.::لحظه های کال::.

..:::قل اِنّما الغیبُ لِله،فانتظِروا اِنی معکم مِن المنتظِرین:::..

آخرین جرعه ی این جام تهی را تو بنوش !

هوالمحبوب
1.
به معنی کامل کلمه در تعطیلاتم ...!

از همه چیز و همه جا تعطیل

2.
همه می پرسند :
چیست در زمزمه ی مبهم آب ؟
چیست در همهمه ی دلکش برگ؟
چیست در بازی آن ابر سپید ،
روی این آبی آرام بلند ،
که تو را می برد اینگونه به ژرفای خیال؟
چیست در خلوت خاموش کبوتر ها ؟
چیست در کوشش بی حاصل موج؟
چیست در خنده ی جام ؟
که تو چندین ساعت ،
مات و مبهوت به آن می نگری؟

- نه به ابر ،
نه به آب ،
نه به برگ ،
نه به این آبی آرام بلند ،
نه به این خلوت خاموش کبوتر ها،
 نه به این آتش سوزنده که لغزیده به جام ،
من به این جمله نمی اندیشم

من ، مناجات درختان را ، هنگام سحر ،
رقص عطر گل یخ را با باد ،
نفس پاک شقایق را در سینه ی کوه ،
صحبت چلچله ها را با صبح ،
نبض پاینده ی هستی را در گندم زار ،
گردش رنگ و طراوت را در گونه ی گل ،
همه را می شنوم ، می بینم .
من به این جمله نمی اندیشم !

به تو می اندیشم
ای سراپا همه خوبی ،
تک و تنها به تو می  اندیشم .
همه وقت ،
همه جا ،
من به هر حال که باشم به تو می اندیشم
تو بدان این را ، تنها تو بدان !
تو بیا
تو بمان با من ، تنها تو بمان !

جای مهتاب به تاریکی شب ها تو بتاب
من فدای تو ، به جای همه گل ها تو بخند .
اینک این من که به پای تو در افتادم باز
ریسمانی کن از آن موی دراز ،
تو بگیر ،
تو ببند !

تو بخواه
پاسخ چلچله ها را ، تو بگو !
قصه ی ابر هوا را ، تو بخوان !
تو بمان با من ، تنها تو بمان !
در دل ساغر هستی تو بجوش !
من همین یک نفس از جرعه ی جانم باقی است ،
آخرین جرعه ی این جام تهی را تو بنوش !

                                                                                                   فریدون مشیری

پ.ن
به من غریب و تنها ، نظری نما خدایا                   تو بگیر دست من را ، که به حال خود رهایم

 

سکوت...برای چیست؟؟؟

هوالغیور
محکوم می کنیم در بیانیه ای ...شاید هم راهپیمایی ای ...غزه در آتش
و مگر صدای این ها تا کجا می رسد؟
به اقدامات رسمی و اساسی نیاز است ...نه فقط ما ..
که چرا از کسی صدایی به داد خواهی و اعتراض در نمی آید
وقتی گفته می شود دنیا و مراکز تصمیم گیری اش در قبضه صهیونیست هاست
با تمسخر می گویند ، توهم است ، بیهوده قدرت آنها را بزرگ جلوه می دهید 
 اگر این چنین نیست ...پس چرا در مقابل این همه زور گویی و قتل عام و حتی وقیحانه تر ربودن مقامات دولت حماس
 هیچ سازمانی عملا اقدامی برای جلوگیری از این وحشی گری های صهیونیست ها انجام نمی دهد؟؟؟
 کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل متحد کجاست؟
دیدبان حقوق بشر نمی بیند؟؟
شورای امنیت خطری حس نمی کند؟
کجایند مقامات کشورهایی که برای زندانی شدن یک فرد بی ارزش کشورها را تحت بیشترین فشار می گذارند؟؟؟
این فلسطینی هایی که در غزه کشته می شوند، انسان نیستند؟؟
یا جز انسان های مطیع جامعه جهانی نیستند؟!!!؟
.
شاید همه نشسته اند تا کار این چند فلسطینی مبارز تمام شود
وقتی این همه کشتار و فشار و زندان ، نتوانست به آنها بفهماند که نباید در مقابل یک غاصب وحشی بایستند
بگذار هم او، از سر راه برشان دارد .
حتما ، مردم و مقامات و مسئولان مختلف مسلمان و غیر مسلمان می گویند
چقدر خبر کشته شدن یکی دونفر برسد
بگذار کار یکسره شود ...اینها پس از نیم قرن ،وقتی هنوز به سمت مرگ می روند ...با انتخاب دولتی مبارز ،پس ارزانی شان باد مرگ
بگذار به یک باره خیال همه راحت شود .
.
غزه ...اینک مجازات می شود ...برای آنکه فلسطینی ها دولتی برگزیده اند
که دم از مبارزه می زند ...تحریم ها سرش را خم نمی کند ...دیگر از زندان و شکنجه و ربودن و کشته شدن نمی هراسد
اما، مگر ما همان قومی نیستیم که نبی یمان فرموده: اگر صدای کمک خواهی مسلمانی را بشنویم و به یاری اش نرویم ، مسلمان نیستیم؟؟
اینها که خبر های این چنینی شان بخش ثابت اخبار مان شده ...به خدا انسان اند ...در همین نزدیک ما

نقد ...انصاف ...غرض !

هوالغریب
1.

یک سال از روزی که نتیجه مرحله دوم انتخابات مشخص شد می گذرد .
حال کارنامه یک ساله دولت جلوی چشم همه هست و نظرات کاملا متفاوتی هم در مورد آن مطرح است  .
از تعریف و تمجید کامل گرفته تا ضد امنیت و آینده کشور شناختن دولت .
دولت طرفدارانی دارد که هیچ عیبی را برای آن مفروض نمی دانند و البته مخالفانی هم که هیچ کار مثبتی در پرونده دولت نمی بینند .
مطلق دیدن این چنینی خیلی منطقی نیست
در مواجهه با عملکرد دولت یک نکته را باید در نظر گرفت
مطمئنا تعریف بی دلیل و نقد بی جا اثر مثبتی در روند کاری دولت که ندارد ، هیچ ، باعث می شود خود افراد حاضر در مجموعه دولت نیز نتوانند به تصویر درستی از بازخورد عملکردشان برسند
چاپلوسی و تملق گفتن اطرافیان یک مجموعه از بزرگ ترین آفت های آن محسوب می شود .
نقد منصفانه و دلسوزانه بهترین کمک و یاری به دولت است .
و دوست داران رئیس جمهور نباید از انتقاداتی این چنین دلگیر شوند .
.
اما سخنی هم در رابطه با منتقدان غیر منصف
می گویم غیر منصف چون هم آنانی اند که همه عملکردها و. تصمیمات دولت را نادرست نشان می دهند .
معمولا وقتی کسی خارج از حوزه عمل قرار دارد و فقط به ایراد گرفتن می پردازد می گویند : دیکته ننوشته غلط ندارد ،هرگاه در مصدر کار بودید می توانید این چنین ایراد بگیرید
اما ، این سخن شامل حال منتقدان ذکر شده ، نمی شود .
زیرا همگی (از هر دو طیف راست و چپ)در مصدر قدرت بوده اند و کارنامه عملکردشان نشان می دهد که در دیکته نوشتن شان نمره قبولی نگرفته اند .
آنچه باعث می شود این افراد به ایرادگیری های شان ادامه دهند این تصور است که
با ارائه تصویری غلط  می توانند مردم را از دیدن واقعیت ها دور کنند .
اما حمایت های واضح مردم و اعتمادشان به دولت آقای احمدی نژاد نشان داده است که ، این تصور غلط است .
.
به امید آنکه رسیدن به قدرت ، تنها هدف احزاب و گروه ها و شخصیت های کشورمان نباشد .
اینجا ،آنچه واگذار می شود ، مسئولیت است
 
2.
میان همه دل ها ، امان از دل زینب
ز کف رفته خدایا ، همه حاصل زینب

پس از داغ پیمبر ، بر آن غمزده بستر
پرستاری مادر ، شده مشکل زینب

در آن خانه غمناک ، بر آن دختر دل چاک
شده چادر پر خاک، گل محفل زینب

پ.ن
هیچ نمانده برای گفتن ...

خدا بود و دیگر هیچ نبود

هو المحبوب
1.
از آمریکا شروع کرده است شهید مصطفی چمران
تابستان 1959
"من تصمیم دارم که از این به بعد آدم خوبی باشم !"
خیلی هامان از این تصمیم ها میگیریم و به روزی نکشیده یادمان می رود
اما او بر سر حرفش ماند ...
آرام آرام تو را با خود به پیش می برد
از آتشی می گوید که روح و جسمش را می سوزاند ...
مخاطب نوشته هایش بیشتر خداست .                                                                         

گاه خسته می شود و می نالد ..."خدایا خسته ام "
و بلافاصله خود در مقابل خستگی هایش می ایستد .
آخرین نوشته اش در آمریکا سرشار درد است و پناه می برد به "او"
.
1967
همه چیز را رها کرده و در لبنان است ...در کنار امام موسی صدر
از رنج و سختی مردم آن دیار می نویسد و تو را پا به پای خود می برد
در آتشی که می گوید می سوزاند ...درد را در همه وجودت می پراکند .
و در میانه این سختی ها "عشق " را نشانت می دهد
با خواندن نوشته هایش مبهوت می مانی ...مثل کوه محکم است در برابر دیده هم رزمان و چون "شمع"می سوزد در نیمه شب های تاریک لبنان
غرق می شود در عشق و می پذیرد درد را ...
" ای درد اگر تو نماینده خدایی که برای آزمایش من قدم بر زمین گذاشته ای ، تو را می پرستم !"
آماده می شود برای دیدن آنکه شنونده همیشگی حرف هایش است
از همه چیز می برد ...همه چیز
و می رسد به این که ..." خدا بود و دیگر هیچ نبود "

2.
عشق یعنی قلب چون آیینه ای
جای میخ در به روی سینه ای
عشق یعنی انتظار منتظر
سینه ای مجروح از مسمار در

پ.ن
1. آخرین روز خرداد ، سالگرد شهادت عارفی عاشق است مصطفی چمران جلوه عشق به خداست و ایمان به درستی هدف در همه لحظات زندگی
2. این جمله امام (رض)را در مسیر همیشگی مان حداقل سالی چند بار می بینم ...مثل چمران بمیرید
3. چمران مرده بود قبل از آنکه بمیرد
4....

 

شوق و غم

هوالعزیز
1.
همه ی هوش و حواسه همه به فوتباله
یه نقطه مشترک برای همه آدما ...هر جا که باشند
یه نگرانی و شوق و انتظار همگانی برای یه پیروزی ...و یا یه غم و ناراحتی و اشک از یه شکست
تجربه یه حس در بعد جهانی
جالبه ...و حتی کسایی مثل من که اصلن چیزی از فوتبال نمی دونند رو هم جذب می کنه
.
درست همین توجه همه به فوتبال باعث شده که صهیونیست ها وحشیانه تراز همیشه
به قتل و ترور و آزار بپردازند .
کسی هم حواسش نیست ...

2.
زمین را دوست ندارم
حتی درخت های کوچک
ریشه ها بزرگی دارند
در اعماق تاریک

پ.ن
تکامل درمیانه سختی ها بدست می آید .